سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، پرده ای جلوگیر از آفتها است . [امام علی علیه السلام]
روز شمار فاطمیه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» روز های پایانی عمر پیامبر اکرم

امروز دوشنبه است آخرین روز زندگی آخرین پیامبر خدا .

صدای اذان بلال بلند می شود هنگام نماز صبح را نوید می دهد اهل مدینه خود را برای نماز صبح آماده می کنند وبرای اقامه نماز صبح به سوی مسجد می آیند .

ناگهان صحنه عجیبی تعجب همه را بر می انگیزد ابوبکر ابی قحافه که باید به همراه سپاه اسامه بن زید حرکت کرده واز مدینه خارج شده باشد به مسجد النبی وارد می شود وبه عنوان امام جماعت می خواهد نماز را آغاز کند دوستان صمیمی وی هم ( عمر فاروق وابوعبیده و...) از سپاه اسامه کناره گرفته واو را همراهی می کنند .بلال خبر این تو طیه را به خانه پیامبر اکرم می رساند.

((لطفا به این سوال پاسخ دهید مگر پیامبر خدا سفارش وتأکید نفرموده بودند که بغیر از فلانی وفلانی وچند نفر دیگر همه باید همراه سپاه اسامه بن زید از مدینه خارج شوند ؟ وفرمودند که خدا لعنت کند آن کسی را که با سپاه اسامه بن زید مخالفت نماید وهمراه او از مدینه خارج نشود . پس ابوبکر وعمر و... در مسجدالنبی چه می خواستند ؟ وبه دنبال چه بودند ؟))

(( همچنین لطفا به این سوال هم پاسخ دهید که ابوبکر وعمر چگونه از شدت بیماری پیامبر اکرم با خبر شدند وخود را برای خواندن نماز وبعنوان امام جماعت به مسجد رساندند ؟))

پیامبر که به شدت بیمار هستند ؛ از شنیدن این خبر غضبناک می شوند امیرمومنان (ع) وفضل بن عباس (پسر عموی پیامبر ) زیر بغل آن حضرت را می گیرند واو را در حالی که از شدت درد پاهای مبارکشان به زمین کشیده می شود به مسجد می رسانند .وارد مسجد می شوند .

رسول خدا (ص) ابوبکر را کنار می زنند وخودشان ؛ نماز را نشسته بر گزار می نمایند ومسلمانان به ایشان اقتدا می کنند .پس از نماز ؛ پیامبر خدا به زحمت بر اولین پله منبرخویش قرار می گیرند وبا اشاره به حدیث شریف ثقلین بار دیگر بر هدایت واطاعت و پیروی ازاهل بیت خود پافشاری می کنند ودر برابر سوالات معترضانه عمر ؛تک تک اهل بیت را با نام وکنیه معرفی می نمایند ودر انتها از وجود فتنه های بی پایان سخن به میان می آورند واز منبر پایین آمده وبه منزل خویش بر می گردند . این آخرین نماز وآخرین خطبه ایشان در مسجد النبی می باشد

ابوبکر ویارانش دیگر تا هنگام وفات پیامبر که همان روز اتفاق افتاد دیده نشدند .ابوبکر به طرز مشکوکی از مسجدالنبی خارج شد و به منزل خود در سنخ رفت واما عمر نمی دانیم کجا بود ؟

تا اینکه اندکی بعد سدت بیماری پیامبر نازنین شدت یافت وهر نو امیدی از بهبودی بیماری پیامبراکرم رخت بر بست  وممنوع الملاقات شد وفاطمه (س) یگانه یادگار او در کنار بسترپدر بی تاب ونگران بود . بغض حتی راه نفس کشیدن را هم بسته بود وزیر لب با زمزمه شعری که ابوطالب در وصف پدر مهربانش سروده بود ؛ محو سکوت سنگین وجانکاه پدر شده بود .

وابیض یستسقی الغمام بوجهه             ثمال الیتامی عصمه للا رامل

پیامبر با شنیدن نجوای دختر گرامیش بسختی دیدگانش را باز کردوفرمود دخترم شایسته است که در این حال ودر این زمان این آیه را بخوانی : وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضرالله شیأو سیجزی الله الشاکرین . آل عمران 144 =ارشاد مفید ص98)

محمد فرستاده خداست وپیش از او پیامبرانی آمده ورفته اند آیا هرگاه او وفات نماید ویا کشته شود ؛ به آیین گذشتگان خود باز می گردید؟ هر کس به آیین گذشتگان خود باز گردد خدا را آسیب نمی رساند وخداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.

مگر چه خبر است ؟ چه اتفاقی می خواهد بیفتدکه پیابر خدا در این لحظات خاص ماجرای هولناک احد وفرار فلاکت بار بسیاری از اصحاب از میدان جهاد را در بستر بیماری وآخرین لحظات عمر خویش باز خوانی می کند؟

مگر او خودش نفرموده بود که فاطمه پاره تن من است هرکس او را بیازارد من را آزرده است وهر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است ( صحیح بخاری ج 5 ؛ ص 21) . پس چرا در این شرایط خودش ته دل فاطمه اش را خالی می کند ؟ باید دغدغه ای مهمتر از جان پاک پیامبر برای فاطمه بوجود آمده باشد که پیابر خدا به یگانه دخترش اینگونه سفارش می کند .چون او پریشان حال اجرای نقشه ای است که در احد ناکام مانده بود واحتمال می داد که پس از رحلتش آن نقشه را عملیاتی کنند.

بگذریم آن حضرت علی (ع) را فرا خواند از علی خواست تا سرش را بر دامن بگیرد.امیر مومنان سر پیامبر را به سینه خود گرفت در آن لحظات سختتنی چند از اصحاب نیز حضور داشتند .پیابر خدا همانند انبیای سلف ابتدا به اقامه وحق نماز تأکید وتوصیه نمود سپس با کمک علی (ع) از جای خود نیم خیز شد وبه سینه علی که از احد افراشته تر واز اقیانوس آرام آرام تر واز خورشید فروزان نورانی تر بود تکیه کرد سپس در حالی که نگاه خود را بر دیدگان علی (ع) دوخته بود از آغوش مولود کعبه به ملکوت خدا پرواز کرد .

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( پنج شنبه 91/1/31 :: ساعت 10:27 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 7
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 11502
» درباره من

روز شمار فاطمیه

» آرشیو مطالب
فروردین 91
اردیبهشت 91
بهمن 92
شهریور 93
تیر 93
اسفند 93
دی 94
آبان 95
تیر 96
مرداد 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
روز شمار فاطمیه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» طراح قالب