سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان حاکم بر مردم اند . [امام علی علیه السلام]
روز شمار فاطمیه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نگاهی به آداب و رسوم دوره جاهلیت از منظر قرآن و تاریخ

چکیده

در اصطلاح به دوره عرب پیش از اسلام که در آن اکثر مردم به شرک و کفر میپرداختند، «جاهلیت» میگویند البته در این دوره برخی نیز خداپرست بودند و اخلاق حسنه داشتند. در این نوشتار آداب و رسوم عرب جاهلی و تأثیر آنها بر جامعه آن روز مورد بررسی قرارگرفته است. در دوره جاهلیت سنتهای زشت بسیاری مانند زندهبهگور کردن دختران؛ سوت و کف زدن و برهنه شدن در طواف خانه خدا؛ شرابخواری و فحشا؛ تجاوز و جنگ و خونریزی و خرافات، میان اعراب رواج داشت ولی با این حال نمیتوان سنتهای پسندیده آنها مانند مهماننوازی؛ وفای به عهد؛ شجاعت و حمایت از مظلومان را نادیده گرفت؛ زیرا همین سنتها بود که در نهایت فطرت خفته بسیاری از آنها را بیدار و موجب هدایت آنها شد؛ بنابراین علت نامگذاری این دوره به «جاهلیت» از باب غلبه کل بر جزء بوده است.

کلیدواژگان

 

شبه جزیره عربستان؛ جاهلیت؛ آیینها؛ آداب و رسوم

طرح مسئله

از جمله سؤالاتی که به ذهن انسان خطور میکند عبارتند از: دوره جاهلیت به چه معنا است؟ علت نام-گذاری این دوره به جاهلیت چیست؟ آداب و رسوم و سنتهای زشت و پسندیده اعراب جاهلی کداماند؟ سنتهای پسندیده در میان اعراب جاهلی چه جایگاهی داشت و چه تأثیری بر آنها گذاشت؟ این نوشتار در صدد پاسخگویی به سؤالات فوق است که برای این منظور به منابع معتبر مراجعه شده است. نگارنده با روش توصیفی ـ تحلیلی به ارائه مطالب میپردازد.

آشنایی اجمالی با شبه جزیره عربستان

عربستان، شبه جزیره بزرگی به مساحت حدود سه میلیون کیلومترمربع در جنوب غربی آسیا است که از غرب به دریای سرخ و خلیج عقبه و از شرق به خلیج فارس و خاک عراق و از جنوب به دریای عمان و خلیج عدن و از شمال به عراق، سوریه و مصر محدود میشود. بخشهای مختلف شبه جزیره نامهایی متفاوت دارد، از جمله: «حجاز»، «نجد»، «یمن»، «تهامه» و «عروض». این تقسیم بندی توسط خود اعراب صورت گرفته است، به طوری که آنها کوههای «سراه» را که امتدادش شمالی ـ جنوبی است، به عنوان مأخذ در نظر میگیرند، قسمت غرب آن را که از کوه تا دریای سرخ است، «تهامه یا غور»،  قسمت شرق آن را تا جایی که مرتفع است، «نجد»،  کوهستان فاصل میان نجد و تهامه (کوههای سراه) را «حجاز»، (ر.ک: حموی، 1995 م، ج 2، صص 218-220؛ سیدجوادی و...، 1380 ش، ج 6، صص 86 و 87) دنباله نجد را «عروض»  و قسمت واقع در جنوب حجاز و نجد را «یمن»  گویند (ر.ک: فیاض، 1382 ش، صص 3-5؛ نصیری، 1379 ش، ص43).

مردم عربستان به دو دسته تقسیم میشدند:

1. بیابان گردان: صفت بارز آنان بدوی بودن، داشتن آزادی فردی و مهمان نوازی است. اشخاص ضعیف میتوانند به اشخاص قوی تر پناه ببرند و حرفه عمومی بدوی گله داری است.

2. شهرنشینان و روستانشینان: حرفه اصلی شهرنشینان تجارت است، ولی عده ای هم از طریق غارت، مال به دست می آوردند. خانه های روستاییان شهرنشین، برای محافظت از شر بدویها، از قلعه های محکم بوده است. (ر.ک: فیاض، 1382 ش، صص7-12) بیابان گردان را «اهل وبر» و شهرنشینان و روستانشینان یعنی یکجانشینان را «اهل مدر» می گفتند. (ر.ک: اسماعیلی، 1391 ش، ص461)

جامعه اعراب در آن زمان از گروه های کوچکی به نام «قبیله» تشکیل می شد. میان اعضای قبیله همبستگی شدیدی وجود داشت. در نظام قبیله ای اعراب، همیشه حق با قبیله خودی بود، حتی اگر متجاوز باشند. از این رو، در صورت بروز هرگونه تعدی به اعضای قبیله، همگی خود را نسبت به آن مسئول می دانستند و به حمایت از قبیله خود برمی خواستند. (ر.ک: جواد علی، 1976 م، ج4، صص313-320)

اعراب کل شبه جزیره به دو گروه بزرگ «قحطانی» و «عدنانی» تقسیم می شدند که نسب قحطانی ها به «قحطان» و عدنانی ها به «اسماعیل (ع)» میرسد. قحطانی ها را «عاربه» یعنی اصلی و عدنانی ها را «مستعربه» یعنی عرب شده می گویند، (ر.ک: فیاض، 1382 ش، صص15-40) البته دسته ای دیگر از اعراب نیز وجود داشته اند که به اعراب «بائده» یعنی منقرض شده شهرت دارند؛ زیرا آنان ساکنان اولیه شبه جزیره بوده که همگی در اثر عذاب های الهی از بین رفته و دیگر اثری از آنها باقی نمانده است. (ر.ک: ابن خلدون، 1408 ق، ج2، ص9) اعراب بائده احتمالاً همان قوم های «عاد»، «ثمود»، «طسم» و «جدیس» بوده اند. (ابن العبری، 1992 م، ص93)

سلطه قریش بر عربستان از زمان «قصی بن کلاب»  آغاز میشود،  او وقتی کوچک بود، پدرش از دنیا رفت و شخصی از بنی عذره (قضاعه) به نام «ربیعه بن حزام» (بلاذری، 1959 م، ج1، ص48؛ بلعمی، 1373 ش، ج3، ص8) با مادر او به نام «فاطمه بنت سعد بن سَیَل» (ابن هشام، بیتا ج1، ص104؛ یعقوبی، بیتا ج2، ص122) ازدواج کرد و او را به همراه مادرش به خانه خود در شام برد. (ر.ک: طبری، 1387 ق، ج2، صص254 و 255) چون او از زادگاهش دور شد به «قصی» معروف گردید. (ابنعبدالبر، 1412 ق، ج1، ص27)

قصی در شام بزرگ شد و چون به سن بلوغ رسید، به مکه آمد و با دختر آخرین امیر خزاعیها به نام «حُبّی بنت حلیل بن حبشیه» ازدواج کرد  و پس از مرگ پدر زنش، خویشاوندان خود را گرد خود جمع کرد و از بنی قضاعه هم کمک خواست و به زور شمشیر خزاعیها را مغلوب ساخت  و خود امیر مکه و متولی کعبه شد. قصی هنگام پیری مناصب خود را به پسر بزرگ خود «عبدالدار» داد و پس از او به فرزندانش منتقل شد. (ابن هشام، بیتا ج1، صص117-129؛ بلعمی، 1373 ش، ج3، صص9-12)

آیین های عرب جاهلی

در اصطلاح قرآن و حدیث، به دوره عرب پیش از اسلام «جاهلیت» اطلاق شده است. در آن زمان، افکار اکثر جامعه کفرآمیز و اعتقادات شرک آمیز در بین مردم رواج داشت، البته تمامی این دوره را شرک و کفر فرا نگرفته بود، بلکه گاه در گوشه و کنار، عقاید توحیدی نیز وجود داشت، مانند آیین حنیف که پیروان آن خداپرست بودند. (ر.ک: سید جوادی و...، 1380 ش، ج5، ص281؛ حداد عادل، 1379 ش، ج9، صص510 و511) واژه جاهلیت چهار بار در قرآن به کار رفته که در هر چهار مورد همراه با ملامت و نکوهش است، (ر.ک: آل عمران، 154؛ مائده، 50؛ احزاب، 33؛ فتح، 26) البته مشتقات جاهلیت نیز در آیات قرآن آمده است که در آنها هم انسان را از نوعی جهل بازمی دارد. (ر.ک: عبدالباقی، 1387 ش، صص233 و234) در این بخش آیین های عرب جاهلی مورد بررسی قرار میگیرد.

اعراب موجودات مختلفی نظیر درختانی به نام های «عزی» و «ذات انواط» را که به نظرشان عظمت و بزرگی داشتند، پرستش می کردند. (ر.ک: کلبی، 1348 ش، ص18) آنان سنگها را نیز پرستش می کردند، مخصوصاً سنگهایی که تحت تأثیر باد و باران به شکلهای عجیبی درمی آمدند. (ر.ک: حداد عادل، 1379 ش، ج9، ص513؛ سید جوادی و...، 1380 ش، ج5، ص282) عده ای نیز به جن پرستی  مشغول بودند. (ر.ک: انعام، 100؛ صافات، 158؛ سبأ، 41) علاوه بر این، بت های ساخته خود را هم پرستش می کردند. (ر.ک: مائده، 90) از جمله بت های آنها عبارت اند از: ودّ، سواع، یغوث، یعوق، نسر، (نوح، 23) لات، عزّی، مناه (نجم، 19 و20) و بعل (صافات، 125). آنها خدایی را هم می شناختند به نام «الله» که آن را خدای خدایان یعنی ارباب خدایان  می دانستند. (ر.ک: حداد عادل، 1379 ش، ج9، ص513؛ سید جوادی و...، 1380 ش، ج5، ص282) طبق آیات قرآن، آنان «الله» را خالق آسمانها و زمین برمی شمردند. (ر.ک: لقمان، 25؛ زمر، 38؛ زخرف، 9 و87؛ عنکبوت، 61) البته آنها نیازهای خود مثل جلب روزی، دفع آفات و بلاها، رفع نگرانیها، حفظ کیان قبیله و... را از بت های خود طلب می کردند. (ر.ک: اسماعیلی، 1391 ش، ص450) آنان اعتقاد به سرنوشت غیرقابل تغییر داشتند و از این رو به کهانت  روی آوردند. (ر.ک: حداد عادل، 1379 ش، ج9، ص513) برخی از آنها معتقد به وجود غول بودند و عقیده داشتند که تنها در شبها و جاهای خلوت پیدا می شوند و سر راهها را در بیابانها گرفته، مردم را آزار می دهند. (ر.ک: سید جوادی و...، 1380 ش، ج5، ص282) نکته قابل توجه اینکه در آن زمان ستاره پرستی،  خورشیدپرستی  و ماه پرستی  نیز وجود داشت (ر.ک: حج، 18؛ فصلت، 37) که بیشتر در بین مردم جنوب عربستان رواج داشت. (ر.ک: سید جوادی و...، 1380 ش، ج5، ص282) از این رو خداوند مشرکان را در گمراهی آشکار معرفی می کند. (ر.ک: آل عمران، 164؛ جمعه، 2)

بت های موجود  در شبه جزیره عربستان به دو دسته تقسیم میشدند:

1. بت های خانگی که بت هایی کوچک و ابتدایی بودند و هر شخصی مخصوص به خود بتی داشت و آن را در خانه نگهداری می کرد و در جنگها با خود می برد. (کلبی، 1348 ش، صص32 و33)

2. بت های قبیله ای که یک یا چند قبیله همگی آن را می پرستیدند و این بت ها بسیار بزرگ بوده و در معابد نگهداری می شدند. برخی از مهمترین این بت ها عبارتاند از: 1. وُدّ، نزد طایفه کلب 2. سُواع، نزد طایفه هُذیل در ینبع 3. یغوث، نزد طایفه مذحج و اهل جُرش 4. یعوق، نزد طایفه خیوان در صنعا 5. نسر،  نزد قبیله حمیر. (متعلق به اعراب جنوبی) (ر.ک: همان، صص9-13) 6. لات، نزد طایفه بنیثقیف در طائف. 7. عُزّی،  نزد قریش در مکه 8. مناه، نزد اوس و خزرج در مدینه 9. هُبل، نزد قریش در مکه که بت بزرگی بوده است. (ر.ک: همان، صص13-28) 10. بعل، نزد قبیله الیاس.  (متعلق به اعراب شمالی)

آنان برای تقرب به بت های خود، قربانی و هدایا و نذرهایی را به معبد تقدیم می کردند. از جمله این هدایا شترانی است که در قرآن به آنها اشاره شده است و عبارت اند از: «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام». (ر.ک: مائده، 103) آنان برای پرستش خدایان خود و تقرب به آنها، از آداب و رسوم خاصی تبعیت می کردند. (ر.ک: اسماعیلی، 1391 ش، صص453-456)

در شبه جزیره عربستان یهودی و مسیحی نیز وجود داشت، یهودیها افرادی ثروتمند و صاحب مال و زمین بودند و به تجارت و کشاورزی می پرداختند، یهودیان در مکه در حومه شهر زندگی می کردند، ولی در مدینه جایگاه اجتماعی خاصی داشتند که مهمترین یهودیان مدینه سه قبیله «بنی نضیر»، «بنی قینقاع» و «بنی قریظه» بودند. مسیحیان نیز به صورت پراکنده در بین اعراب زندگی می کردند و در سرزمینهای شمال غربی و شمال شرقی عربستان و نجران و شام وجود داشتند و دولت حبشه و روم شرقی هم پشتیبان مسیحیان بودند. دین دیگری نیز در شبه جزیره عربستان وجود داشت که به دین حنیف معروف بود، اینان یکتاپرست بودند و از آیین ابراهیم (ع) پیروی می کردند و در جامعه جایگاه خاصی داشتند. از جمله گفته می شود که ابوطالب پیش از اسلام پیرو دین حنیف بوده است. (قاسمی حامد، 1389 ش، صص204 و205)

از جمله عقاید زشت اعراب، انکار قیامت و معاد بود. در آیات بسیاری از قرآن، به بی اعتقادی مشرکان به قیامت و معاد اشاره شده است. (برای نمونه ر.ک: انعام، 150؛ نحل، 22 و60؛ اسراء، 10 و45؛ اعراف، 45؛ هود، 19) اعراب از بین رفتن و پوسیدن بدن انسان را مانع احیای مجدد آن و تحقق آن را سحر میدانستند. (اسماعیلی، 1391 ش، ص459)

آداب و رسوم عرب جاهلی

1. سنتهای زشت

مهمترین عقیده زشتی که در بین اعراب وجود داشت، شرک بود یعنی آنان به جای خداوند یکتا، به پرستش چیزهای دیگر می پرداختند. این ویژگی و دوری از درگاه خداوند، خود مهمترین دلیل برای رواج سنتهای زشت در بین مردم آن زمان بود. این کارهای زشت که در بین مردم دوران جاهلیت رواج داشت عبارتاند از:

1-1. زنده به گور کردن دختران

خداوند در قرآن کریم بیان می دارد که اگر در آن زمان به مردی خبر می دادند که زنش دختر به دنیا آورده، چهره اش از شدّت ناراحتی سیاه میشد و بسیار غضبناک می گردید (نحل، 58؛ زخرف، 17) از این رو نمی دانست که آیا آن دختر را با قبول ننگ نگه دارد، یا زنده به گور کند (نحل، 59) بنابراین از آنجا که نمی توانستنددختر را بپذیرند، دختران خود را زنده در خاک پنهان می کردند. همچنین در قرآن بیان می شود که در قیامت از دختران زنده به گور شده، سؤال خواهد شد که به چه گناهی کشته شده اند. (تکویر، 8 و9) این سنت در قبایل «بنی تمیم»، «بنی اسد»، «بنی قیس»، «هذیل»، «بکر بن وائل» و «کنده» رواج بیشتری داشت. گفته شده است که عده ای، زنی را که می خواست زایمان کند، به کنار چاهی می بردند، اگر بچه اش دختر بود، آن را در همان چاه دفن می کردند و اگر پسر بود، با خود می آوردند (ر.ک: طبرسی، 1380 ش، ج16، ص775) البته طبق فرموده خداوند در قرآن کریم، رسم فرزندکشی اعم از دختر و پسر در بین آنها شایع بوده است (ر.ک: انعام، 137 و140؛ ممتحنه، 12) اما باید در نظر داشت که آنها بین دختر و پسر تبعیض قائل بوده اند؛ چرا که به دلیل برتر دانستن پسر، آن را برای خود می خواستند و خداوند را دارای دختر می دانستند؛ یعنی آنها ملائکه را دختران خدا می پنداشتند. (ر.ک: اسراء، 40؛ صافات، 149-153؛ زخرف، 15-19؛ طور، 39؛ نجم، 21)

نکته قابل توجه اینکه در همان زمان نیز افرادی بودند که با این کار مخالف بودند و هست مواردی که شخصی با خریدن دختر از والدینش جان او را نجات می داد. (ر.ک: مکارم شیرازی، 1375 ش، ج11، ص274؛ شوشتری، 1417 ق، ج5، ص501)

 درباره اینکه به چه دلیل اعراب دست به این کار زدند، باید گفت که دلایل مختلفی وجود دارد از جمله:

1. فقر و قحطی؛ زیرا دختران همانند پسران نمی توانستند کمک کار والدین باشند و برای ترس از فقر آنها را می کشتند. (انعام، 151؛ اسراء، 31)

2. برقرار کردن تعادل جمعیت؛ زیرا در اثر جنگها مردان زیادی جان خود را از دست می دادند و تعادل جمعیتی به هم می خورد.

3. بی ارزشی زن، به طوری که زن را انسان نمی دانستند.

4. ترس از اینکه ناموسشان به دست دشمن اسیر شود.

به نظر می رسد دلیل اول و چهارم اصلی تر بوده اند، درباره دلیل چهارم آمده است: دختران قیس بن عاصم از بنی تمیم در جنگی اسیر شدند، ولی برنگشتند (حتی بعد از بازخرید) به جز آنهایی که ازدواج نکرده بودند. از این رو عهد کرد که دخترانش را بعد از این در همان هنگام تولد بکشد و دیگران را نیز به این کار تشویق کرد. (ر.ک: علم الهدی، 1379 ش، ج1، صص41 و42؛ سبحانی، 1376 ش، ج1، ص48)

در پایان باید گفت که در آن زمان، بین زن و مرد نیز تبعیض وجود داشت (ر.ک: انعام، 139) از جمله تبعیض های اعراب نسبت به زنان این بود که آنان را از ارث محروم میکردند؛ بنابراین خداوند بیان می دارد که زنان نیز ارث می برند. (نساء، 7)

1-2. سوت و کف زدن و برهنه شدن در طواف خانه خدا

خداوند در قرآن کریم بیان می دارد که عبادت اعراب در کنار خانه خدا، جز سوت کشیدن و کف زدن نبود (انفال، 35) یعنی آنها در طواف خانه خدا، تنها به سوت کشیدن و کف زدن می پرداختند و عبادت خاصی را انجام نمی دادند.

یک سنت غلط دیگر که در بین اعراب رواج داشت، برهنه طواف کردن بود، علت آن، این بود که متولیان کعبه خود را از بقیه افراد برتر می دانستند و به این منظور برای خود لباسهای مخصوص به نام «حُمس» قرار داده بودند تا هنگام طواف از آن لباسها استفاده کنند؛ بنابراین برای کسانی که از متولیان کعبه نبودند و از جاهای دیگر به منظور زیارت خانه خدا می آمدند، مقرر کرده بودند که تنها در صورتی می توانند به طواف خانه خدا بپردازند که لباس حُمس را پوشیده باشند و یا اینکه اگر با لباس خود به طواف می پردازند، می بایست بعد از طواف لباسهای خود را دور بیندازند. به همین خاطر عده زیادی که لباس حُمس را نداشتند و نمی توانستند آن را تهیه کنند و از طرفی حاضر به دور ریختن لباس هایشان نیز نمی شدند، برهنه و عریان به طواف خانه خدا می پرداختند. (نوری، 1360 ش، صص288-290)

1-3. شرابخواری و فحشا

درباره نوشیدن شراب باید گفت که آنها تا اندازهای به این کار انس گرفته بودند که به راحتی حاضر به ترک آن نبودند، به همین خاطر اسلام نوشیدن شراب را به تدریج و در چهار مرحله حرام اعلام کرد. (نحل، 67؛ بقره، 219؛ نساء، 43؛ مائده، 90) بنابراین به طور طبیعی کسی که به خوردن شراب بپردازد؛ چون از حالت عقل خارج میشود، در نتیجه به هر عمل خلاف عفت نیز دست میزند مانند فحشا و فسادهای جنسی. به نظر میرسد که اعراب به شکل علنی و آشکارا به فحشا و زناکاری میپرداختهاند؛ زیرا خداوند در قرآن کریم بیان میدارد که به فحشا نپردازید، چه به صورت علنی باشد و چه پنهانی. (انعام، 151؛ اعراف، 33) اعراب به دلیل تبعیت از پدران خود، به فحشا میپرداختند (اعراف، 28) در صورتی که این توجیه از جانب خداوند قابل قبول نیست. مهمترین مصداق فحشا در بین اعراب زنا بوده است که خداوند به شکل خاص آنان را از این کار برحذر میدارد (اسراء، 32؛ ممتحنه، 12) از جمله کارهای زشت که در بین اعراب وجود داشت، این بود که کنیزان خود را به فحشا و زناکاری وادار میکردند؛ بنابراین خداوند در قرآن کریم از این کار نهی کرده است. (نور، 33) یکی از کارهای زشتی که در بین زنان در دوره جاهلیت وجود داشت، خودنمایی و خودآرایی بود که خداوند آنان را از این کار نیز برحذر داشته است. (ر.ک: احزاب، 33)

1-4. تجاوز، جنگ و خونریزی

اعراب علاوه بر فحشا، به تجاوز و ستمکاری نیز می پرداختند که خداوند در قرآن کریم آنها را از این کار برحذر می دارد. (اعراف، 33) آنان همچنین به کشتار یکدیگر می پرداختند که خداوند آنها را از این کار نهی کرده است. (اسراء، 33) جنگ و خونریزی از افتخارات اعراب به شمار می آمد. آنان در اشعار خود، این خصلت زشت را مورد ستایش قرار می دادند و بنابراین ترک آن را ننگی برای خود به حساب می آوردند به همین خاطر به بهانه های اندک جنگ و خونریزی برپا می کردند و گاهی این جنگ و خونریزیها سالیان دراز به طول می انجامید. از جمله بهانه هایی که موجبات جنگ را به وجود می آورد، میتوان به: راهزنی، شهوت پرستی، زورگویی و... اشاره کرد. اعراب علاوه بر جنگها، در بین خود نیز به خونریزی می پرداختند، از جمله آنها قربانی کردن کودکان در برابر بتها بوده است، به طوری که مثلاً پسری خردسال را می آوردند و در جلوی بت سر می بریدند تا باعث برکت آنها شود. (ر.ک: علم الهدی، 1379 ش، ج1، صص74-83؛ سبحانی، 1376 ش، ج1، صص57-62؛ یوسفی غروی، 1383 ش، ج1، صص121-123) خداوند بیان میدارد که اعراب در گذشته با یکدیگر دشمنی داشتند، بنابراین خداوند به آنها نعمتی عطا کرد و آن اینکه میان دلهای آنها الفت و دوستی برقرار ساخت (ر.ک: آل عمران، 103) از این رو از جنگ و خونریزی فاصله گرفتند.

1-5. خرافات

خرافه های بسیاری در بین اعراب وجود داشت. از جمله مهمترین آنها عبارتاند از: اعتقاد به ارتباط ارواح و کهکشانها؛ روشن کردن آتش برای باریدن باران؛ کتک زدن گاو نر برای آب نوشیدن گاو ماده؛ شتر نر سالم را داغ می زدند تا شتر ماده بیمار شفا یابد؛ شتری را کنار قبری دفن میکردند تا میت در هنگام حشر بر آن سوار شود و در آن روز بدون وسیله نماند؛ (بنابراین به نظر می رسد که انکار قیامت و معاد، در بین اعراب عمومیت نداشته است) اگر شخصی را سگ هاری گاز می گرفت، برای درمان او مقداری از خون بزرگ قبیله را به زخمش می زدند تا شفا یابد؛ کشتن شتری بر سر قبر میت به خاطر احترام به آن میت؛ اگر زنی بچه هایش بعد از تولد زنده نمی ماندند، می بایست به عقیده آنها هفت بار بر کشته مرد بزرگی قدم بگذارد تا بچه هایش زنده بمانند؛ هنگامی که گم می شدند، لباسهایشان را درآورده و وارونه می پوشیدند تا به اهلشان بازگردانده شوند؛ بر گردن مارگزیده و عقرب گزیده زیورآلات طلایی می آویختند تا شفا یابد؛ اگر علائم جنون در کسی ظاهر می شد، برای درمان او کهنه آلوده و استخوان مردگان را به گردنش می آویختند؛ برای رهایی بچه هایشان از دیوزدگی، دندان روباه و گربه را با نخی به گردن بچه ها می آویختند؛ برای درمان کورک لب و دهان بچه ها، مقداری نان و خرما به سگها می دادند؛ به کسی که بیماری ریختن پوست بدن داشت، آب دهان می مالیدند؛ اگر کسی بیماری اش ادامه می یافت، معتقد بودند که حیوانی متعلق به دیوها را کشته است و از این رو برای پوزش طلبیدن هدایایی را در برابر سوراخ کوه می گذاشتند؛ اگر از بیماری وبا و یا از دیو در روستایی می ترسیدند، در دروازه آن روستا، ده بار صدای الاغ از خود درمی آوردند؛ اگر از خیانت زنان خود می ترسیدند، برای اطمینان نخی را به شاخه درختی می بستند و سپس به مسافرت می رفتند، اگر موقع بازگشت نخ به حال خود باقی بود، زن خیانت نکرده و اگر مفقود شده بود، زن را به خیانت متهم می کردند؛ اگر دندان فرزندشان می افتاد، آن را با دو انگشت به آسمان پرتاب کرده و از آفتاب می خواستند دندانی بهتر از آن به فرزندشان بدهد. (ر.ک: علم الهدی، 1379 ش، ج1، صص74-83؛ سبحانی، 1376 ش، ج1، صص57-62؛ یوسفی غروی، 1383 ش، ج1، صص121-123)

1-6. تعصب و تقلید کورکورانه

از جمله ویژگیهای اعراب طبق بیان قرآن کریم، تعصب بوده است. (فتح، 26) آنان نسبت به زبان عربی تعصب داشتند، از این رو خداوند بیان میدارد که اگر قرآن به زبان دیگری نازل می شد، آن را نمی پذیرفتند و می گفتند که آن را درک نمی کنیم (ر.ک: شعراء، 195، 198 و199؛ فصلت، 44) بنابراین آنها نسبت به زبان خود تعصب بیجا داشتند، در صورتی که قرآن برای کسانی که به آن ایمان بیاورند، هدایت و شفا است (فصلت، 44). پس این مخالفت آنها از روی بهانه جویی بوده است؛ زیرا با اینکه قرآن به زبان عربی نازل شد، باز هم به آن ایمان نیاوردند. آنان نسبت به آیین بت پرستی خود نیز تعصب داشتند (ر.ک: فرقان، 41 و42؛ ص، 4-7؛ کافرون، 2-5) از این رو حاضر نبودند تا آن را کنار بگذارند. آنان در آداب و رسوم خود به تقلید کورکورانه از پدران خود می پرداختند و می گفتند که چون پدران خود را در این راه یافتیم، خودمان نیز در این راه قدم برمی داریم. (بقره، 170؛ مائده، 104؛ لقمان، 21؛ زخرف، 22-24) آنان همچنین بیان می داشتند که حضرت محمد (ص) می خواهد آنان را از آیین پدرانشان دور کند (سبأ، 43) از این رو بر راه و رسم گمراه خود پافشاری می کردند. آنان تا اندازه ای بر تقلید کورکورانه از پدران خود پایبند بودند که حتی به تبعیت از آنها به فحشا می پرداختند. (اعراف، 28)

1-7. فخرفروشی و امتیازات طبقاتی

اعراب بر یکدیگر فخرفروشی می کردند و دچار خودپرستی بودند به گونه ای که هرکس فقط خود را انسان و دارای فضایل و مقامات والا می دانست و دیگران را به حساب نمی آورد و به راحتی به آنها اهانت میکرد. در واقع ارزش انسانی در بین آنها از بین رفته بود و هرکس به دنبال منافع خود و خانواده اش بود. آنان برای ثروت، نژاد، زبان و... امتیاز قائل بودند و از این رو کسانی که نژاد اصیل عربی و ثروت زیاد و زبان فصیح داشتند، در طبقات بالای زندگی قرار می گرفتند و به این ترتیب مردم عربستان به دو دسته تقسیم می شدند:

1. ثروتمندان که امکانات رفاهی و پست های حکومتی در اختیار آنها بود.

2. فقیران که به وسیله ثروتمندان اذیت و آزار می شدند و مورد شکنجه قرار می گرفتند و حتی در بعضی موارد افرادی که نژاد پایین داشتند مثل سیاه پوست را به بردگی و غلامی می گرفتند. (ر.ک: نوری، 1360 ش، صص615 و616)

از جمله مواردی که اعراب در جاهلیت به وسیله آن بر یکدیگر فخرفروشی می کردند، افزونتر بودن تعداد بوده است. (ر.ک: تکاثر، 1 و2)

1-8. خوردن خوک، خون و گوشت مردگان

اعراب خوک، خون و گوشت مردگان را می خوردند. آنان هیچ آدابی برای قربانی کردن حیوانات نداشتند، بنابراین آنان را به وسیله های مختلف می کشتند. همچنین حیوانات را به غیر نام خدا و برای بتها قربانی می کردند و می خوردند. به این ترتیب خداوند حرام بودن خوردن این چهار مورد را در قرآن بیان داشته است. (ر.ک: بقره، 173؛ مائده، 3؛ انعام، 145؛ نحل، 115)

1-9. قماربازی و رباخواری

از جمله کارهایی که در بین اعراب رواج داشته، قماربازی بوده که خداوند از آن نهی کرده است. (ر.ک: مائده، 90) قماربازی نشان دهنده این است که اعراب می خواستند به واسطه آن خودنمایی کنند و ثروت خود را به رخ دیگران بکشند و اینکه بی اعتنا در صرف آن هستند. رباخواری نیز در بین معاملات آنها وجود داشت و از این کار پروایی نداشتند. آنان برای رسیدن به سود بیشتر به این کار روی آورده بودند که خداوند آنان را از این کار نیز برحذر داشته است. (ر.ک: بقره، 275 و278)

1-10. ازدواجها و طلاقهای گوناگون

با آنکه اعراب غیرت بیجا نشان میدادند و دختران خود را زندهبهگور میکردند، ولی سنتهای غلط و مفاسدی در زمینه ازدواج داشتند و آن ازدواجهای گوناگون بود که عبارتاند از:

1. نکاح الاستیضاح: یعنی اینکه مردی زنش را نزد مرد دیگری بفرستد تا مدتی نزد او بماند و باردار شود، آنگاه نزد شوهرش برگردد. مثلاً اگر مردی دوست داشت بچه ای دلاور داشته باشد، زنش را نزد مردی دلاور می فرستاد.

2. نکاح الرهط: یعنی اینکه جمعی از مردان (کمتر از ده نفر) با یک زن ازدواج میکردند و همه با او رابطه داشتند و اگر بچه ای متولد می شد، آن زن بچه را به یکی از شوهرانش نسبت میداد و او موظف بود تکفل بچه را بر عهده بگیرد.

3. نکاح البدل: یعنی اینکه وقتی مردی از همسر مرد دیگری خوشش می آمد، به او پیشنهاد می کرد و زنهای خود را تا مدت معینی باهم عوض می کردند.

4. نکاح المقت: یعنی اگر مردی می مرد، زنش (نامادری بچه هایش) به پسر بزرگش به ارث می رسید (ر.ک: نساء، 19) و اگر پسری نداشت و یا وارثی نداشت، به یکی از مردان فامیلش تعلق می گرفت و می بایست به اجبار با آن شخص ازدواج می کرد.

5. نکاح الجمع: یعنی زنانی بودند که به بی بندوباری مشهور بودند و بر در خانه های خود پارچه ای سیاه نصب می کردند و هر مردی می توانست به خانه آنها وارد شده و با آنها رابطه برقرار کند و این زنان از این راه کسب درآمد می کردند. البته اکثر این زنان کنیزانی بودند که صاحبان آنها برای آنها چنین خانه هایی را فراهم کرده و آنان را مجبور به این کار می کردند. (ر.ک: نور، 33) اگر این زنان بچه دار می شدند، قیافه شناسان بچه را به یکی از مردان نسبت می داد و او می بایست آن بچه را تحت تکفل می گرفت. درباره عده نگه داشتن زنان نیز باید گفت که آنها پس از مرگ شوهرشان، می بایست یک سال با لباسهای کثیف بالای قبر شوهر عزاداری می کردند و در این مدت حق شستشو و استفاده از زیورآلات را نداشتند و بعد از اتمام عده نیز باید گوسفندی را پرورش داده و آب و غذا می دادند و سپس آن را به قدری می زدند تا بمیرد و سپس پشگل گوسفند را در منطقه ای دور دفن می کردند، آنگاه می توانستند با مرد دیگری ازدواج کنند.

طلاقهای گوناگونی نیز در بین اعراب وجود داشت که از این قرارند:

1. ایلاء: یعنی اینکه مردی قسم می خورد تا با همسرش همبستر نشود و او را تا آخر عمر معذب نگاه می داشت.

2. ظهار: یعنی اینکه وقتی مردی از زنش ناراحت می شد، به او میگفت که تو به منزله مادر برای من هستی و دیگر به او نزدیک نمی شد. (ر.ک: احزاب، 4؛ مجادله، 2 و3)

3. ضرار: یعنی اینکه مردانی زن خود را بارها طلاق می دادند و هر بار قبل از پایان یافتن عده رجوع کرده و باعث آزار زن می شدند. آنان حتی بعد از گرفتن طلاق از شوهرشان تنها در صورتی می توانستند با مرد دیگری ازدواج کنند که از شوهر اول اجازه بگیرند. (ر.ک: نوری، 1360 ش، صص615 و616)

2. سنتهای پسندیده

علاوه بر سنتهای زشت و رفتارهای ناپسند، کارهای شایسته ای نیز در بین اعراب وجود داشت که عبارتاند از:

2-1. مهمان نوازی

اگر مهمانی می آمد و همچنین اگر کسی به کس دیگری پناه می آورد و از او امان میگرفت، آن شخص تا پای جان از او محافظت می کرد و خیانت کردن به مهمان را گناهی بزرگ می دانست. برای نمونه می توان به جریان پناهندگی حضرت محمد (ص) توسط مطعم بن عدی در بازگشت از طائف اشاره کرد که آن حضرت تحت حمایت مطعم و همراهانش به سلامت وارد مکه شد و هیچیک از مشرکان متعرض او نشدند. (ر.ک: مقریزی، 1420 ق، ج1، ص46)

2-2. وفای به عهد

وفای به عهد، یک خصلت پسندیده است، مگر اینکه پیمان و عهدی که با یکدیگر بسته اند، به زیان جامعه باشد. زندگی بادیه نشینی این خصلت را بر اعراب جاهلی تحمیل کرده بود. از جمله نمونه های وفای به عهد در بین اعراب، پیمان حلف الفضول و پیمان عبدالمطلب با خزاعه است. (ر.ک: عاملی، 1384 ش، ج1، صص172 و173)

2-3. شجاعت

با توجه به شرایط آن زمان و وجود حیوانات درنده، هر شخصی موظف بود تا شخصاً خود و خانواده خود را از خطرات حفظ کند و برای مواجهه با این مشکلات نیاز به شجاعت بود. از این رو شجاعت در میان آنها فضیلت زیادی داشت. (ر.ک: همان، ج1، ص171)

2-4. حمایت از مظلومان و همپیمانی در آن

روحیه حمایت از مظلومان در بین اعراب وجود داشت؛ چرا که در آن زمان که اکثر مردم عرب به چپاولگری و غارت می پرداختند، عده ای مظلوم که توان مقاومت نداشتند، صدمه های زیادی می دیدند. از این رو اعراب در برخی موارد برای حمایت از مظلومان، باهم همپیمان میشدند. از جمله نمونه های همپیمانی اعراب برای حمایت از مظلومان، پیمان حلف الفضول است. (ر.ک: ابنکثیر، 1407 ق، ج2، صص290-293؛ یعقوبی، بیتا ج2، ص17)

2-5. قصاص

مسئله خون در میان آنان وجود داشت، به طوری که اگر شخصی از قبیله، شخص دیگری را می کشت، او را به واسطه کشتن آن شخص، قصاص می کردند، ولی گاه از روی افراط فقط به کشتن قاتل اکتفا نمی کردند و مخصوصاً در خصومت های بین قبیله ای علاوه بر کشتن قاتل، عده ای از افراد آن قبیله را نیز می کشتند. اسلام این ویژگی اعراب را تأیید کرد و آن را مورد قبول دانست، ولی از افراطی گریهایی که در این کار وجود داشت، جلوگیری کرد و آن را اصلاح نمود؛ بنابراین خداوند در قرآن کریم آنان را از اینکه علاوه بر قاتل، اشخاص دیگری را به قتل برسانند، برحذر داشت. (ر.ک: اسراء، 33)

2-6. حرام شمردن بعضی ماهها برای جلوگیری از جنگ و خونریزی

اعراب به منظور جلوگیری از جنگ و خونریزی، چهار ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم را حرام می شمردند و در آن به جنگ و خونریزی نمی پرداختند. در قرآن نیز از جنگ و خونریزی در ماههای حرام نهی شده است. (ر.ک: بقره، 217؛ مائده، 2؛ توبه، 5 و36) همچنین حرم مکه در جاهلیت برای مشرکان محل امن بوده است (ر.ک: قصص، 57؛ عنکبوت، 67) بنابراین از جنگ و خونریزی در حرم مکه نیز پرهیز می نمودند. به این واسطه تا اندازه ای از جنگ و خونریزی فاصله می گرفتند، ولی با این حال در مواردی این حرمت شکسته شد و در ماههای حرام نیز به جنگ پرداختند.  آنان برای توجیه عمل خود؛ یعنی جنگ و خونریزی در ماههای حرام، به جابه جایی ماههای حرام می پرداختند. (ر.ک: توبه، 37)

2-7. اهتمام به برخی دانشها

نسب شناسی، پزشکی و محاسبه ایام در بین اعراب وجود داشت. همچنین مطالعه داستانها و ضرب المثلها و... برای هدایت و نشان دادن راه درست به دیگران رواج داشت که این اشخاص را «حکیم» می گفتند. البته علم آموزی در دوره جاهلیت محدود بوده است. (ر.ک: اسماعیلی، 1391 ش، صص459-461) از دیگر علومی که در بین اعراب وجود داشت، می توان به ادبیات اشاره کرد. ادبیات عرب جاهلی بر دو نوع نثر و شعر بوده است. البته به دلیل شرایط و اوضاع سخت اجتماعی تنها عدهای معدود و انگشت شمار موفق به سوادآموزی می شدند. نثر عربی کهن به دلیل خاصیت زبان عربی دارای وزن است و بیشتر مباحثی از طبیعت و زندگی در آن مطرح می شود. شعر جاهلی دارای قالبهای محکم هست و در آن شعر براساس قوانین دقیق سروده شده است. بعضی از شاعران جاهلی اشعار خود را با آب طلا نوشته و بر دیوار کعبه آویخته بودند و آن را معلقات می گفتند که هفت قصیده  از هفت شاعر بوده است که عبارت اند از: امرؤالقیس، طرفه بن عبد بکری، زهیر بن ابی سلمی مزنی، لبیدبن ربیعه عامری، عمرو بن کلثوم عدنانی، عنتره بن شدّاد عبسی و حارث بن حلّزه عدنانی. (ر.ک: آیتی، 1361 ش، صص16-20) به طور کلی نمی توانیم مراکز ادبی خاصی را برای اعراب نام ببریم؛ زیرا آنها افرادی بیابان گرد بودند و تنها زمانی که از جنگ و نزاع قبیله ای فارغ می شدند، دور یکدیگر جمع شده و شعر می گفتند؛ اما با این حال بازارهایی بود که در آن اشعار سروده شده، خوانده می شد و شعرها را نقّادی می کردند. از بازارهای معروف که در آن شعر عرضه می شد، میتوانیم بازار «عکاظ» و «مرّالظهران (ذوالمجاز)» را نام ببریم. (ر.ک: همان، صص21-23) هرچند این علوم در آن زمان محدود بودند، ولی اثرات آنها بر جای مانده است.

نکته قابل توجه اینکه این ویژگیهای خوب نیز تنها در مواردی به خاطر حس نیکوکاری انجام می شد، ولی در موارد دیگر به منظور خودنمایی بود.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( یکشنبه 93/4/29 :: ساعت 5:40 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 10
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 11505
» درباره من

روز شمار فاطمیه

» آرشیو مطالب
فروردین 91
اردیبهشت 91
بهمن 92
شهریور 93
تیر 93
اسفند 93
دی 94
آبان 95
تیر 96
مرداد 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
روز شمار فاطمیه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» طراح قالب