سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس ادعا کند که به انتهای دانش رسیده است، نهایت نادانی خود را آشکار ساخته است . [امام علی علیه السلام]
روز شمار فاطمیه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دین ذوالقرنین

 

ذوالقرنین مردی مؤمن به خداوند و روز قیامت و متدین به دین حق بوده است(10)و این نکته از آیات زیر به دست می آید :

صفحه 31

« قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه عذابا نکرا »

ذوالقرنین گفت : ما کسی را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد . سپس او به سوی پروردگارش باز می گردد و خداوند او را مجازات شدیدی خواهد نمود .

 

« واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی »

و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، پاداشی نیکو خواهد داشت .

 

« قال هذا رحمة من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا »

ذوالقرنین در پایان کار سدسازی گفت : این سد نعمت و رحمتی از سوی پروردگار من است و هنگامی که فرمان پروردگارم فرارسد ، آن را در هم می کوبد و وعده پروردگار حق است و تحقق خواهد یافت .

 

 

 

مقام و حکومت دینی ذوالقرنین

از مجموع این آیات بر می آید که او دارای مقام و حکومتی دینی بوده است . در آیه کریمه زیر می خوانیم :

صفحه 32

« قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا »

ما به ذوالقرنین گفتیم : ای ذوالقرنین ! آیا می خواهی بدان ایشان را مجازات کنی یا روش نیکویی در مورد آن ها انتخاب می نمایی ؟

 

خداوند طبق این آیه به او اختیار تام می دهد ، و این خود شاهد بر این مطلب است که وی از سوی وحی الهی یا پیامبری از پیامبران ، تایید و راهنمایی می شده است . (11)

این مطلب از جواب ذوالقرنین به این فراز روشن تر می شود ، گویا هدف او از بیان چنین جوابی ، اشاره به این نکته است که مردم در برابر دعوت به توحید و مبارزه با شرک ، به دو گروه تقسیم خواهند شد ؛ کسانی که تسلیم این برنامه سازنده الهی شوند ، که مطمئنا پاداشی نیکو خواهند داشت و در امنیت و آسودگی خاطر زندگی خواهند کرد ، و آنها که در برابر این دعوت موضع گیری خصمانه داشته و به ظلم و فساد ادامه دهند ، که مجازات خواهند گردید .

علاوه بر این ، در آیه ای دیگر نیز می خوانیم :

« کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا »

کار ذوالقرنین چنین بود ، و ما به خوبی از امکانات و آنچه

صفحه 33

نزد وی صورت می گرفت ، اطلاع داشتیم .

ظاهرا این آیه هم کنایه از این مطلب است که آنچه او تصمیم می گرفت ، به هدایت خداوند و امر او بود و در هیچ کاری اقدام نمی نمود ، مگر آن که خداوند او را مامورکرده بود .

بنابراین ، مجموع این آیات این مفهوم را می رساند که مکالمه خداوند سبحان با ذوالقرنین از سوی پیامبری که همراه او بوده صورت می گرفته است و او حکومتی مثل حکومت جناب طالوت بر بنی اسرائیل داشته است . (12)

این حکومت از طرف خدا و با الهام پیامبری از پیامبران بوده و کارهایش را نیز به هدایت همان پیامبر انجام می داده است .

 

12 ) وقال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا » و پیامبرشان به آن ها گفت : خداوند طالوت رابرای زمامداری شما انتخاب کرده است . ( بقره ، 247 )

 

مقام و حکومت دینی ذوالقرنین

از مجموع این آیات بر می آید که او دارای مقام و حکومتی دینی بوده است . در آیه کریمه زیر می خوانیم :

صفحه 32

« قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا »

ما به ذوالقرنین گفتیم : ای ذوالقرنین ! آیا می خواهی بدان ایشان را مجازات کنی یا روش نیکویی در مورد آن ها انتخاب می نمایی ؟

 

خداوند طبق این آیه به او اختیار تام می دهد ، و این خود شاهد بر این مطلب است که وی از سوی وحی الهی یا پیامبری از پیامبران ، تایید و راهنمایی می شده است .

(11)

این مطلب از جواب ذوالقرنین به این فراز روشن تر می شود ، گویا هدف او از بیان چنین جوابی ، اشاره به این نکته است که مردم در برابر دعوت به توحید و مبارزه با شرک ، به دو گروه تقسیم خواهند شد ؛ کسانی که تسلیم این برنامه سازنده الهی شوند ، که مطمئنا پاداشی نیکو خواهند داشت و در امنیت و آسودگی خاطر زندگی خواهند کرد ، و آنها که در برابر این دعوت موضع گیری خصمانه داشته و به ظلم و فساد ادامه دهند ، که مجازات خواهند گردید .

علاوه بر این ، در آیه ای دیگر نیز می خوانیم :

« کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا »

کار ذوالقرنین چنین بود ، و ما به خوبی از امکانات و آنچه

صفحه 33

نزد وی صورت می گرفت ، اطلاع داشتیم .

ظاهرا این آیه هم کنایه از این مطلب است که آنچه او تصمیم می گرفت ، به هدایت خداوند و امر او بود و در هیچ کاری اقدام نمی نمود ، مگر آن که خداوند او را مامورکرده بود .

بنابراین ، مجموع این آیات این مفهوم را می رساند که مکالمه خداوند سبحان با ذوالقرنین از سوی پیامبری که همراه او بوده صورت می گرفته است و او حکومتی مثل حکومت جناب طالوت بر بنی اسرائیل داشته است .

(12)

 

 

12 ) وقال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا » و پیامبرشان به آن ها گفت : خداوند طالوت رابرای زمامداری شما انتخاب کرده است . ( بقره ، 247 )

 

یک سؤال و پاسخ آن

در اینجا سؤالی پیش می آید و آن اینکه می بینیم که خداوند می فرماید : « ما به ذوالقرنین گفتیم . . . » ، بنابراین چرا مفسران صریحا نگفته اند که ذوالقرنین خود پیامبری از پیامبران الهی بوده است ؟

پیش از این گفتیم که گفتگوی خداوند با انسان ، امکان دارد به صورت « گفتگوی پیامبری » یا « الهام » یا « گفتگو از طریق یک پیامبر » باشد ، لذا معلوم نیست که ذوالقرنین واقعا پیامبر باشد و گفتگوی خداوند سبحان با وی از نوع وحی پیامبری باشد ؛ چرا که اگر ایشان پیامبر بود ، همچون بسیاری دیگر از

صفحه 34

پیامبران که در قرآن نامشان آمده است ، به پیامبری او نیز تصریح می شد . مثل « واذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد وکان رسولا نبیا »

و در این کتاب از اسماعیل یاد کن ، که در وعده هایش صادق بود و رسول و پیامبر بود .

 

(13)

 

« و ان الیاس لمن المرسلین »

و الیاس از رسولان [ما] بود

.

(14)

 

14 ) سوره صافات ، آیه 123 .

 

مسافرت های ذوالقرنین

مهم ترین چیزی که از تاریخ زندگی ذوالقرنین در قرآن آمده است ، مسافرت های سه گانه او به نقاط مختلف دنیا است ؛ مسافرت به مغرب ، مسافرت به مشرق و برگشت از مشرق به طرف کوه های یاجوج و ماجوج . باید توجه داشت که ذکر مشرق و مغرب به خاطر آن نیست که او فقط به مشرق و مغرب سفر کرده ، بلکه منظور این است که از محل زندگی خود تا مغرب و از آنجا تا مشرق و از مشرق تا محل کوه های یاجوج و ماجوج مسیری طولانی را طی کرده است . ذکر این مناطق شاید بدان جهت است که پرسش سؤال کنندگان درباره ذوالقرنین همین بوده ؛ یعنی پرسیدند آن شخصی که به مشرق و مغرب عالم

صفحه 35

سفر کرد تا به سد یاجوج و ماجوج رسید که بود ؟

اما این که هدف او از این کار چه بوده ، از شکل بیان آن در قرآن کریم ، چنین به نظر می رسد که او به منظور گسترش عدالت در جهان و خدمت به مردم سفر می کرده است .

 

مسافرت به مغرب

ذوالقرنین در اولین مسافرت خود به طرف مغرب حرکت کرد و آنقدر در خشکی پیش رفت تا به غروبگاه خورشید رسید . در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه یا دریایی تیره و گل آلود

(15)

فرو می رود . احتمالا منظور این است که او به ساحل دریایی رسید که دیگر ماورای آن امید خشکی نمی رفت و چنین به نظرش می رسید که آفتاب در دریا غروب می کند ؛ چون انتهای افق به دریا چسبیده بود . ذوالقرنین در این منطقه به طایفه ای برخورد :

« قلنا یا ذاالقرنین اما ان تعذب واما ان تتخذ فیهم حسنا »

به ذوالقرنین گفتیم : ای ذوالقرنین ! بدان ایشان را مجازات می کنی یا روشی نیکو در مورد آنان انتخاب می نمایی ؟

 

این نکته از آیه کریمه فوق به دست می آید که آن طایفه مجموعه ای از افراد نیک و بد بودند ؛ چون اگر همه مردمی

صفحه 36

خوب و صالح بودند و در میان ایشان ظالم و مفسد وجود نداشت ، چگونه ممکن بود که خداوند به او چنین اختیار تامی بدهد ؟

(16)

16 ) علامه طباطبایی رحمه الله مؤلف کتاب تفسیر المیزان از آیه بالا چنین برداشت کرده است که خداوند به ذوالقرنین اختیار تام می دهد که یا بدان ایشان را مجازات کند و یا درباره همه روشی نیکو برگزیند . می دانیم که عذاب خوبان و بدان با همدیگر خلاف عدالت است ، اما اتخاذ روش احسان و نیکویی نسبت به خوب و بد ظلم نیست ؛ البته ممکن است شما بگویید اگر درباره خوب و بد یک روش ولو یک روش نیکو داشته باشیم ، این با عدالت و حکمت سازگار نیست ؛ اما درجواب می گوییم که منظور یک روش مشترک و عین هم نیست ، بلکه منظور اتخاذ یک روش نیکو و همراه با احسان درباره مجموع ، و روشی نیکوتر و همراه با تشویق و احسان درباره خوبان است .

 

مسافرت به مشرق

همان طورکه گفتیم ، ذوالقرنین مسافرت دوم خود را از مناطق غربی به طرف مشرق زمین شروع کرد و تا دورترین مناطق شرقی

(17)

پیش رفت و در آخرین صحرای شرقی به مردمی

 

 

17 ) اینکه می گوییم دورترین مناطق شرقی ، برداشتی است که از کلمات قرآنی « مطلع الشمس محل طلوع خورشید » کرده ایم و یا به یکی از دو معنای زیر می تواند باشد : یا آنجا آخرین مناطق خشکی بود و بعد از آن دیگر خشکی ای نبود و در حقیقت منظور انتهای مشرق مناطق خشکی است ، یا اینکه منظور آخرین مناطق شرقی است که در آنجا انسان هایی وجود داشتند و بعد از آن دیگر اقوام و محل سکونتی وجود نداشته که ذوالقرنین مسافرت شرقی خود را ادامه دهد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

15 ) کلمات « چشمه یا دریایی تیره و گل آلود » ترجمه دو کلمه « عین حماة » است . « عین » به هر دو معنای چشمه و دریا می آید و « حماة » نیز به معنای تیره ، گل آلود ، و لجنی است . احتمالا وقتی ذوالقرنین به آخرین نقاط خشکی رسیده است ، از دور آبهای محل افق را سبز رنگ و تیره و تار می دیده است ، همان گونه که مسافران دریا و ساحل نشینان چنین احساسی درباره خورشید و غروب آن دارند .

13 ) سوره مریم ، آیه 53 .

11 ) باید دانست وقتی خداوند می فرماید : به او گفتیم ، لزوما معنایش پیامبر بودن ذوالقرنین نیست ؛ زیرا این که خداوند چیزی را به کسی بگوید می تواند به صورت الهام باشد ؛ مثل آیه « و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه » و به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر بده ( قصص ، 7 ) یا می تواند به صورت گفتگوی پیامبری باشد ؛ مثل آیه « وقلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة » ؛ و گفتیم : ای آدم ! تو با همسرت در بهشت سکونت کن . ( بقره ، 35 ) یا می تواند از طریق پیامبری باشد ؛ مثل « و زمانی که از طریق موسی علیه السلام به بنی اسرائیل گفتیم : در این شهر وارد شوید » ( بقره ، 58 ) .

11 ) باید دانست وقتی خداوند می فرماید : به او گفتیم ، لزوما معنایش پیامبر بودن ذوالقرنین نیست ؛ زیرا این که خداوند چیزی را به کسی بگوید می تواند به صورت الهام باشد ؛ مثل آیه « و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه » و به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر بده ( قصص ، 7 ) یا می تواند به صورت گفتگوی پیامبری باشد ؛ مثل آیه « وقلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة » ؛ و گفتیم : ای آدم ! تو با همسرت در بهشت سکونت کن . ( بقره ، 35 ) یا می تواند از طریق پیامبری باشد ؛ مثل « و زمانی که از طریق موسی علیه السلام به بنی اسرائیل گفتیم : در این شهر وارد شوید » ( بقره ، 58 ) .

10 ) می دانید که جوهره و اساس دین ، اعتقاد و عمل به دو اصل توحید ومعاد است و نبوت اصلی است که زائیده این دو می باشد . به عبارت دیگر ، وقتی به خدای یگانه ایمان داشتیم و دانستیم که خداوند ما و دنیا را نه بیهوده ، بلکه برای هدفی آفریده است تا نیکان را پاداش داده و بدان را مجازات کند ، و آن پاداش و مجازات در روز قیامت داده خواهد شد ، به این نتیجه می رسیم که خالق یگانه ، یقینا به وسیله ای با مخلوقات ارتباط برقرار کرده و هدف خلقت و جزئیات آن را بیان نموده و ما را به صلاح و دقایق راه های دست یابی به پاداش رهنمون نموده است . این وسیله ارتباط ، همان نبوت و پیامبری است . بنابراین اعتقاد به نبوت زاییده اعتقاد به توحید و معاد است .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( دوشنبه 91/2/18 :: ساعت 9:57 عصر )
»» برگشت از مشرق و سفر به طرف کوه های یاجوج و ماجوج

 

« ثم اتبع سببا » باز از وسایل مهمی که در اختیار داشت استفاده کرد و به قصد سفر حرکت نمود .

.حَتَّی إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْماً لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً

همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو کوه ، قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند ؛ یعنی خیلی ساده و بسیط الفهم بودند .

صفحه 23

« قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا » آن گروه - وقتی ذوالقرنین را با آن قدرت و توانایی دیدند - به او گفتند : ای ذوالقرنین ، طایفه یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می کنند ، آیا حاضری پولی از ما بگیری و میان ما و آن ها سدی ایجاد نمایی ؟ !

« قال ما مکنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما » .

ذوالقرنین در پاسخ آنان گفت : اموال و امکاناتی که پروردگارم در اختیارم گذاشته ، از آنچه شما پیشنهاد می کنید بهتر است . بنابراین من از شما اجر و مزد نمی خواهم ! فقط مرا با نیروی انسانی کمک کنید تا میان شما و آن ها سد محکمی ایجاد نمایم !

ساختن سد

« اتونی زبر الحدید حتی اذا ساوی بین الصدفین قال انفخوا حتی اذا جعله نارا » در ابتدای کار سد سازی ، ذوالقرنین چنین دستور داد : قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید و آن ها را روی هم بچینید تا اینکه کاملا میان دو کوه را بپوشانند . بعد گفت : در اطراف آن آتش بیفروزید و در آن بدمید . (9)

آنان چنین کردند تا قطعات

صفحه 25

آهن سرخ و گداخته گردید .

« قال اتونی افرغ علیه قطرا »

بعد گفت : اکنون مس مذاب برایم بیاورید تا روی این بریزم ! و به این ترتیب ، سدی آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد کرد ، چنان که قرآن می گوید :

« فما اسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا » پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روی آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفره ای در آن ایجاد کنند .

« قال هذا رحمة من ربی » ذوالقرنین در پایان کار سد گفت : این سد خود نعمت و رحمتی از پروردگار من است !

« فاذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا » گمان نکنید این یک سد جاودانی و ابدی است ، بلکه آن زمان که وعده پروردگارم فرارسد ، آن را در هم می کوبد و به یک سرزمین صاف و هموار مبدل می سازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد یافت ( وعده ای که بر اساس آن ، در آستانه رستاخیز سازمان دنیا به هم خورده و تمامی استحکامات آن فرو خواهد ریخت ) .

پایان آیات

9 ) منظور این است که دستور داد وسایلی مثل دم های آهنگری کنار سد نصب کرده تا با آن آتش را شعله ور و آهن ها را سرخ کنند

فصل سوم : داستان ذوالقرنین

صفحه 27

- ذوالقرنین که بود ؟

- مسافرت های ذوالقرنین

ذوالقرنین که بود ؟

صفحه 29

همانطور که در گذشته عرض کردیم ، قرآن فقط به چند جهت از شخصیت ذوالقرنین اشاره کرده است . البته بعضی جوانب را نیز می توان از لابه لای کلمات و جملات داستان به دست آورد که در اینجا به یک یک آن موارد اشاره کرده و به توضیح آن می پردازیم .

توانایی های ذوالقرنین

ذوالقرنین از قدرت و مکنت بسیاری برخوردار بود و خداوند وسایل غلبه بر مشکلات و دست یابی به اهداف مهم زندگی را به او عنایت کرده بود . این اسباب و وسایل ، شامل علم و دین ، عقل و درایت ، نیروی جسمی ، مال و لشکر زیاد ، وسعت قلمرو ، قدرت مدیریت و امثال آن بودند ، و همه این خصوصیات از آیه کریمه زیر به خوبی استفاده می شود :

« انا مکنا له فی الارض واتیناه من کل شی ء سببا »

ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و وسایل دست یابی به هر چیزی را در اختیارش گذاردیم .

البته ، از مجموعه داستان نیز این مطلب فهمیده می شود ؛ توانایی اینکه به مشرق و مغرب آفتاب برود و آن سد عظیم را با توجه به وسایل آن روزگار بسازد و قدرت خود را در دورترین نقاط زمین اعمال کند ، همه و همه ، شاهد قدرت و توانایی بسیار او می باشد .

توانایی های ذوالقرنین

ذوالقرنین از قدرت و مکنت بسیاری برخوردار بود و خداوند وسایل غلبه بر مشکلات و دست یابی به اهداف مهم زندگی را به او عنایت کرده بود . این اسباب و وسایل ، شامل علم و دین ، عقل و درایت ، نیروی جسمی ، مال و لشکر زیاد ، وسعت قلمرو ، قدرت مدیریت و امثال آن بودند ، و همه این خصوصیات از آیه کریمه زیر به خوبی استفاده می شود :

« انا مکنا له فی الارض واتیناه من کل شی ء سببا »

ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و وسایل دست یابی به هر چیزی را در اختیارش گذاردیم

البته ، از مجموعه داستان نیز این مطلب فهمیده می شود ؛ توانایی اینکه به مشرق و مغرب آفتاب برود و آن سد عظیم را با توجه به وسایل آن روزگار بسازد و قدرت خود را در دورترین نقاط زمین اعمال کند ، همه و همه ، شاهد قدرت و توانایی بسیار او می باشد .

توانایی های ذوالقرنین

ذوالقرنین از قدرت و مکنت بسیاری برخوردار بود و خداوند وسایل غلبه بر مشکلات و دست یابی به اهداف مهم زندگی را به او عنایت کرده بود . این اسباب و وسایل ، شامل علم و دین ، عقل و درایت ، نیروی جسمی ، مال و لشکر زیاد ، وسعت قلمرو ، قدرت مدیریت و امثال آن بودند ، و همه این خصوصیات از آیه کریمه زیر به خوبی استفاده می شود :

« انا مکنا له فی الارض واتیناه من کل شی ء سببا »

ما او را در زمین قدرت و حکومت دادیم و وسایل دست یابی به هر چیزی را در اختیارش گذاردیم .

البته ، از مجموعه داستان نیز این مطلب فهمیده می شود ؛ توانایی اینکه به مشرق و مغرب آفتاب برود و آن سد عظیم را با توجه به وسایل آن روزگار بسازد و قدرت خود را در دورترین نقاط زمین اعمال کند ، همه و همه ، شاهد قدرت و توانایی بسیار او می باشد .

دین ذوالقرنین

ذوالقرنین مردی مؤمن به خداوند و روز قیامت و متدین به دین حق بوده است(10)و این نکته از آیات زیر به دست می آید :

صفحه 31

« قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه عذابا نکرا »

ذوالقرنین گفت : ما کسی را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد . سپس او به سوی پروردگارش باز می گردد و خداوند او را مجازات شدیدی خواهد نمود .

« واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی »

و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، پاداشی نیکو خواهد داشت .

« قال هذا رحمة من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دکاء و کان وعد ربی حقا »

ذوالقرنین در پایان کار سدسازی گفت : این سد نعمت و رحمتی از سوی پروردگار من است و هنگامی که فرمان پروردگارم فرارسد ، آن را در هم می کوبد و وعده پروردگار حق است و تحقق خواهد یافت .

10 ) می دانید که جوهره و اساس دین ، اعتقاد و عمل به دو اصل توحید ومعاد است و نبوت اصلی است که زائیده این دو می باشد . به عبارت دیگر ، وقتی به خدای یگانه ایمان داشتیم و دانستیم که خداوند ما و دنیا را نه بیهوده ، بلکه برای هدفی آفریده است تا نیکان را پاداش داده و بدان را مجازات کند ، و آن پاداش و مجازات در روز قیامت داده خواهد شد ، به این نتیجه می رسیم که خالق یگانه ، یقینا به وسیله ای با مخلوقات ارتباط برقرار کرده و هدف خلقت و جزئیات آن را بیان نموده و ما را به صلاح و دقایق راه های دست یابی به پاداش رهنمون نموده است . این وسیله ارتباط ، همان نبوت و پیامبری است . بنابراین اعتقاد به نبوت زاییده اعتقاد به توحید و معاد است .

 

 

 

 

 

  < type="text/java">

 

 

 

 

 
    
    
  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( دوشنبه 91/2/18 :: ساعت 9:39 عصر )
»» روش عمومی طرح داستان ها در قرآن

عموما وقتی قرآن کریم داستان واقعه یا شخصی از گذشتگان را ذکر می کند ، روش خاصی دارد ؛ به جزئیات افراد و اشخاص و موضوعات نمی پردازد و متعرض جزئیاتی که در اصل واقعه یا نتیجه قرآنی آن دخالتی ندارند نمی شود ؛ بلکه تنها نقاط کلیدی و اساسی را مطرح کرده و در مواردی ، حتی نتیجه گیری آن را هم به مخاطب واگذار می نماید . البته این طبیعی است که از لابه لای بعضی جملات و کلمات ، می توان بعضی جزئیات را هم به دست آورد که این هم یکی از ظرایف هنری قصه های قرآنی است .

طرح داستان ذوالقرنین به همان روش عمومی

در مورد داستان ذوالقرنین نیز ، اگرچه بر اساس طرح سؤالی بوده است و قاعدتا باید پاسخ آن مطابق نظر سؤال کننده و تامین کننده پرسش او باشد ، ولی در عین حال ، قرآن پاسخ را طوری آورده که هم نظر سائل برآورده شود و هم نتیجه ای که خود قرآن می خواهد از آن گرفته شود . بنابراین ، طبق روش عمومی خود ، نام اصلی ذو القرنین ، تاریخ زندگی ، ولادت ، نسب و سایر مشخصاتش را ذکر نکرده است . در مورد خصوصیات شخصی ، فقط به دینی که از آن پیروی

صفحه 18

می کرده و توانایی جسمی و مدیریتی ای که داشته است اکتفا کرده و در مورد تاریخ زندگیش ، تنها به سفرهای سه گانه او اشاره نموده و درباره فعالیت های او فقط به ذکر کارهایی چون برخوردش با مردم سرزمین های مختلف در طی همان سفرهای سه گانه پرداخته است .

البته ، روح زندگی یک فرد و آنچه می تواند برای دیگران آموزنده باشد همین است ؛ یعنی اینکه یک شخص از چه امکاناتی برخوردار بوده و چه اعتقاداتی داشته است ؟ و اگر اعتقادات صحیحی داشته ، بر اساس آن ایمان و عقیده و با استفاده از توانایی هایش ، چه نوع فعالیت هایی انجام داده و با دیگران چه رفتاری کرده است ؟ نکته مهم دیگر اینکه آیا در میدان عمل و میدان استفاده از آن امکانات ، خدا و قیامت را در نظر داشته است یا خیر ؟

صفحه 19

فصل دوم : توضیح آیات قرآن

- علت نزول این آیات و معرفی ذوالقرنین

- سفر به مغرب

- سفر به مشرق

- سفر به طرف کوه های یاجوج و ماجوج

- ساختن سد

 

توضیح آیات قرآن

صفحه 21

« و یسئلونک عن ذی القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا » و از تو ای پیامبر درباره ذوالقرنین سؤال می کنند ، در پاسخ ایشان بگو : به زودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو می کنم . (7)

« انا مکنا له فی الارض و اتیناه من کل شی ء سببا » ما او را در روی زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم .

7 ) اینکه در آیه کریمه آمده است « ساتلوا علیکم منه ذکرا » ، یعنی به زودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو می کنم ، با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بلافاصله از ذوالقرنین سخن می گوید ، ممکن است برای رعایت ادب در گفتار باشد ؛ ادبی که آمیخته با ترک عجله و شتاب زدگی است ؛ ادبی که مفهومش دریافت سخن از خداوند و سپس بیان آن برای مردم باشد . نقل عبارت با اندکی تغییر از تفسیر نمونه ، ج 12 ، ص 526 .

 

سفر به مغرب

« فاتبع سببا » ذوالقرنین از این اسباب و وسایل استفاده کرد و راه سفر را در پیش گرفت .

« حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حماة و وجد عندها قوما »

صفحه 22

تا به غروبگاه آفتاب رسید . در آنجا چنین در نظرش مجسم شد که خورشید در چشمه یا دریایی تیره و گل آلود فرو می رود و در آنجا مردمی را دید که مجموعه ای از انسان های نیک و بد بودند .

« قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا »

گفتیم ای ذوالقرنین ، آیا می خواهی بدان ایشان را مجازات کنی ، یا روش نیکویی در مورد آن ها انتخاب می نمایی ؟

 

« قال اما ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الی ربه فیعذبه عذابا نکرا »

ذوالقرنین گفت : ما کسی را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد ؛ سپس او به سوی پروردگارش باز می گردد و خداوند او را مجازاتی شدید خواهد نمود ؛ یعنی ظالمان و ستمگران ، هم مجازات این دنیا را می کشند و هم عذاب آخرت را .

« واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی وسنقول له من امرنا یسرا »

و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، پاداشی نیکوتر - بیشتر از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود ، او را به کاری آسان واخواهیم داشت .

سفر به مشرق

ذوالقرنین سفر خود را به غرب پایان داد و دوباره عزم سفر کرد ؛ قرآن می گوید :

« ثم اتبع سببا » سپس بار دیگر از وسایلی که در اختیار داشت استفاده

صفحه 23

کرد و به طرف مشرق حرکت نمود .

حَتَّی إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْراً

تا آن گاه که به جایگاهِ برآمدنِ خورشید رسید . [ خورشید ] را [ چنین ] یافت که بر قومی طلوع می‏کرد که برای ایشان در برابر آن پوششی قرار نداده بودیم .

همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایی نزدیک به محل طلوع خورشید رسید . در آنجا دید که خورشید بر جمعیتی طلوع می کند که برایشان در برابر تابش آفتاب ، هیچ گونه پوشش و سایبانی قرار نداده بودیم . (8)

کَذ?لِکَ وَ قَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْراً

« کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا » آری ، ذوالقرنین این چنین بود ! و ما به خوبی از امکانات و فعالیت های او آگاه بودیم .

8 ) امکانات ساخت و ساز سایبان ، خانه و . . . ؛ یعنی توانایی جسمی ، وسایل ، ابزار و توان برنامه ریزی را خداوند به انسان ها عطا می فرماید ؛ ولی این قوم هنوز به آن پایه از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و سایبان هم لازم است و علم ساختمان سازی و خیمه زدن را نمی دانستند

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( دوشنبه 91/2/18 :: ساعت 9:32 عصر )
»» ذوالقرنین در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین .

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا .

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

و یسئلونک عن ذی القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا .

و از تو ای محمد ، درباره « ذوالقرنین » می پرسند در پاسخ ایشان بگو : بزودی ، بخشی از سرگذشت او را ، برای شما بازگو خواهم کرد

صفحه 7

پیشگفتار

آیات 83 تا 98 سوره مبارکه کهف درباره زندگانی ذوالقرنین مطالبی دارد که در قالب سه بخش اساسی در کتاب شریف تفسیر المیزان(1)آمده است :

الف - تفسیر آیات مربوط به ذوالقرنین

ب - بحث روایی این آیات شریفه

ج - گفتاری پیرامون داستان ذوالقرنین ، به صورت قرآنی و تاریخی .

این مطلب در کتاب تفسیر نمونه(2)در دو بخش جداگانه آمده است که بخش اول آن به تفسیر آیات مربوطه ، و بخش دوم به نکات آموزنده داستان و بحثهای تاریخی و روایی آن اختصاص یافته است .

صفحه 8

بنده پس از مطالعه دقیق این کتب تصمیم گرفتم که تفسیر این آیات و داستان ذوالقرنین را بازنویسی کرده و آن را در اختیار قرآن دوستان بگذارم .

البته ناگفته نماند که درباره ذوالقرنین و آیات قرآنی مربوط به او ، کتابها و تالیفات زیادی نوشته شده است که حاصل زحمات محققین علوم قرآنی است که در پایان این کتاب فهرستی از آنها را ذکر خواهم کرد .

با مراجعه به بعضی از این کتابها دریافتم که تعدادی از آنها بیشتر به جنبه تاریخی موضوع پرداخته اند ، اما در این نوشتار سعی شده تا جهت قرآنی قصه مورد توجه قرار گیرد . به عبارت دیگر ، آنچه که درباره داستان ذوالقرنین از قرآن فهمیده می شود جمع آوری گردد . درباره جنبه تاریخی داستان هم سعی شده که به طور خلاصه و در قالب یک فصل در پایان کتاب به آن پرداخته شود .

بنابراین ، همان طور که از نام کتاب پیداست ، هدف اصلی ما طرح و بیان نکاتی است که از قرآن درباره این داستان فهمیده می شود .

علامه طباطبایی در بحث روایی خود چنین فرموده است :

« خواننده عزیز باید بداند که روایات مروی از طرق شیعه و اهل سنت از رسول خداصلی الله علیه وآله و روایات مروی شیعه از ائمه هدی و . . . درباره داستان ذوالقرنین ، بسیار اختلاف دارند ؛ آن هم اختلافهای عجیب ، و آن هم نه در یک بخش داستان ،

صفحه 9

بلکه در تمامی خصوصیات آن ! این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آوری است که هر ذوق سلیمی از آن وحشت نموده و آن را محال می داند و عالم وجود هم منکر آن است ، لذا اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه نموده مورد دقت قرار دهد ، هیچ شکی نمی کند در اینکه مجموع آن ها خالی از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست . از همه این مطالب غریب تر ، روایاتی است که علمای یهود که به اسلام گرویده اند ، از قبیل « وهب ابن منبه » و « کعب الاحبار » ، نقل کرده اند ، یا اشخاص دیگری که از قرائن به دست می آید که مطالب خود را از یهودیان گرفته اند ! بنابراین دیگر چه فایده ای دارد که ما به نقل ، استقصاء و احصاء آنها با آن کثرت و طول و تفصیلی که دارد بپردازیم ؟ لاجرم ، به پاره ای از جهات اختلاف آنها اشاره نموده و از آن می گذریم ، و به نقل آنچه که تا حدی از اختلاف مصون مانده است اکتفاء می کنیم » (3).

از این رو ما در اینجا بحث روایی نکرده ایم ، ولی علاقه مندان می توانند به تفسیر المیزان مراجعه نمایند .

در پایان هم باید این نکته را متذکر شد که چنین نیست که بتوان همه مطالب این کتاب را به تفسیر المیزان یا تفسیر نمونه نسبت داد ، زیرا شاید جزئیاتی باشد که بطور صریح در این دو کتاب نیامده است ؛ اما باید دانست که بدنه اصلی

صفحه 10

و بیش از نود درصد مطالب این کتاب چیزهایی است که از آن دو صحیفه شریفه گرفته و بازنویسی کرده ام .

در نتیجه ، در همین جا آنچه ستایش و سپاس بر این اثر باشد را ، نثار حضرت علامه طباطبایی رحمه الله و حضرت آیت الله مکارم شیرازی"مدظله" و گروه نویسندگان تفسیر نمونه می نمایم و اذعان دارم که بنده فقط به صورت یک کار خدمات رسانی علمی ، نقشی جزئی در این زمینه ایفا کرده ام . امید که این خدمت ناچیز مقبول درگاه احدیت قرار گیرد !

و لله الحمد

قم - مهرماه سال هفتاد و نه - محمدرضا امین زارع

صفحه11

فصل اول : مباحث مقدماتی

- چرا و به چه مناسبت داستان ذوالقرنین در قرآن آمده است ؟

- داستان ذوالقرنین در قرآن به چه صورت مطرح شده است ؟

صفحه 13

مباحث مقدماتی در این فصل ، به یک سری مباحث مقدماتی درباره ذوالقرنین و چگونگی بیان داستان او در قرآن می پردازیم و مباحث خود را در دو بخش جداگانه ذیل ارائه می دهیم :

( بخش اول ) چرا و به چه مناسبت داستان ذوالقرنین در قرآن آمده است ؟

( بخش دوم ) داستان ذوالقرنین در قرآن به چه صورت مطرح شده است ؟

در بخش اول ، به پیشینه داستان ذوالقرنین و روایت مفصلی درباره شان نزول آیات ذوالقرنین می پردازیم تا خوانندگان محترم را از محتوای داستان و علت انگیزش آن در قرآن آگاه سازیم . در بخش دوم نیز به روش عمومی قرآن در طرح داستان ها و قصص و من جمله داستان ذوالقرنین پرداخته و ارزشهای این نوع داستان گویی را یادآور می شویم ؛ « رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی » ! (4)

4 ) سوره طه ، آیات 28 - 25 .

(5) (6)

 

چرا داستان ذوالقرنین در قرآن آمده است ؟

صفحه 14

 

نام ذوالقرنین و وقایع مربوط به بزرگی و عظمت او قبل از اینکه داستانش در قرآن نازل شود معروف بوده است . مردم او را به عنوان ذوالقرنین می شناختند و این از نظر قرآن و قرائن اطراف آیات ، مسلم است . نیز ، معلوم است که نزول این آیات ، بر اساس سؤالی بوده که مردم از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره ذوالقرنین کرده اند .

اما اینکه این سؤال از طرف چه کسانی و چگونه مطرح شده است ، پرسشی است که پاسخ آن را در روایت زیر جستجو می کنیم ؛ در تفسیر المیزان چنین آمده است :

صاحب کتاب تفسیر قمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود : سبب نزول سوره کهف این بود که قریش سه نفر را به قبیله نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسائلی را بیاموزند و با آن رسول خداصلی الله علیه وآله را بیازمایند . آن سه نفر « نضربن حارث بن کلده » ، « عقبة بن ابی معیط » و « عاص بن وائل سهمی » بودند .

این سه نفر به سوی نجران حرکت کرده و جریان را با علمای یهود در میان گذاشتند . . .

ادامه روایت در آن کتاب چنین آمده است :

یهودیان گفتند : سه مساله از او بپرسید ، اگر آن طور که ما می دانیم پاسخ داد ، در ادعایش راستگو است . آنگاه از

صفحه 15

یک مساله دیگر بپرسید ، اگر گفت می دانم ، بدانید که دروغگو است . گفتند : آن مسائل چیست ؟ جواب دادند که از او از احوال جوانانی بپرسید که در قدیم الایام بودند و از میان مردم خود بیرون شده و غایب گشتند و در غیبتگاه خود خوابیدند . از او بپرسید چقدر خوابیدند ؟ نفراتشان چند بود ؟ چه چیز از غیر جنس خود همراهشان بود ؟ و داستانشان چه بود ؟

مطلب دوم اینکه از او بپرسید داستان موسی که خدایش دستور داد از یک عالم پیروی کن و از او تعلم گیر چه بود ؟ آن عالم که بود ؟ موسی چگونه از او پیروی کرد ؟ و سرگذشت موسی با او چه بود ؟

سوم اینکه از او از سرگذشت شخصی بپرسید که میان مشرق و مغرب عالم گردید تا به سد یاجوج و ماجوج رسید ؛ او که بوده ؟ و داستانش چگونه بوده است ؟

یهودیان پس از عرضه این مسائل جواب آن ها را نیز به فرستادگان قریش دادند و گفتند : اگر این طور که ما شرح دادیم جواب داد ، صادق است ، وگرنه دروغ می گوید .

فرستادگان قریش پرسیدند : آن یک سؤال دیگر که گفتید چیست ؟ گفتند : از او بپرسید که قیامت چه وقت به پا می شود ؟ اگر ادعا کرد که من می دانم قیامت چه موقع به پا می شود ، دروغگو است ، ولی اگر گفت جز خدا کسی تاریخ آن را نمی داند ، راستگو است .

فرستادگان قریش به مکه برگشتند ، نزد ابوطالب جمع

صفحه 16

شدند و گفتند : پسر برادرت ادعا می کند که اخبار آسمان ها برایش می آید ، ما از او چند پرسش می کنیم ، اگر جواب داد ، می دانیم که راستگو است ، و گرنه می فهمیم که دروغ می گوید ! ابوطالب گفت : هر چه دلتان می خواهد بپرسید !

آن ها آن مسائل را مطرح کردند . رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود : فردا جواب هایش را می دهم ؛ اما در وعده ای که داد « ان شاءالله » نگفت . به همین جهت ، چهل روز وحی از او قطع شد تا آنجا که رسول خداصلی الله علیه وآله غمگین گردید و ( بعضی از ) یارانش که به وی ایمان آورده بودند به شک افتادند ، و قریش شادمان شده و به استهزاء و آزار ایشان پرداختند ؛ ابوطالب نیز سخت در اندوه شد .

پس از چهل شبانه روز ، سوره کهف بر پیامبر نازل شد . رسول خداصلی الله علیه وآله از جبرئیل سبب تاخیر را پرسید ؟ ( جبرئیل ) گفت : ماقادرنیستیم ازپیش خود نازل شویم جز به اذن خدا .

می دانید که سوره کهف شامل سه داستان است : داستان اصحاب کهف ، داستان حضرت موسی علیهم السلام و حضرت خضرعلیهم السلام و داستان ذوالقرنین که طبق روایت بالا ، به خاطر سؤال آزمایشی مشرکان مکه از حضرت محمدصلی الله علیه وآله نازل شده است .

صفحه 17

داستان ذوالقرنین در قرآن به چه صورت مطرح شده است ؟

پیشتر گفتیم که طرح داستان ذوالقرنین در قرآن ، براساس سؤالی بوده که مردم از پیامبر اکرم کرده بودند . حال به چگونگی و کیفیت طرح این داستان در قرآن می پردازیم .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( دوشنبه 91/2/18 :: ساعت 9:28 عصر )
»» قرآن در فقه(1)

 

1- آویختن قرآن به گردن

آویزان کردن قرآن به گردن برای شخص بی وضو و جنب و مانند آن مکروه است.

2- آموزش دادن قرآن به کودکان

آموزش دادن قرآن به کودکان مستحب است. در روایت آمده، خداوندعذاب حتمی را به واسطه دو چیز از اهل زمین برمی دارد:

1- گام برداشتن پیران به طرف نماز.

2- آموختن قرآن به کودکان.

امیرمومنان(ع)فرمود: حق فرزند بر پدر این است که او را نیکوادب کند و به او قرآن بیاموزد.

(میزان الحکمه، ج 8، ص 76)

3- اجرت گرفتن در برابر تعلیم قرآن

اجرت گرفتن جهت تعلیم قرآن اشکال ندارد. اگرچه طبق عقیده مشهور فقیهان، مکروه است، ولی مزد گرفتن برای تعلیم سوره هایی از قرآن مثل حمد و سوره که از اجزاء واجب نماز است، جایز نیست.

4- اجرت گرفتن در برابر قرائت قرآن

مزد گرفتن در برابر تلاوت قرآن اشکال ندارد. یعنی جایز است شخص در برابر تلاوت قرآن مزد بستاند و ثواب آن را نثار دیگری کند.(خواه زنده و خواه مرده)هرچند ترک این کار بهتر است.

اجیرکردن جنب و زن حائض برای قرائت سوره های سجده جایز نیست واجاره آن فاسد است.

5- ادا کردن حروف از مخارج

ادا کردن حروف از مخارج در قرائت قرآن روا است. معیار درصحیح بودن قرائت، عرف زبان عربی است و رعایت دقت های عالمان تجوید، ضرورتی ندارد.

6- از روخواندن قرآن

نگاه کردن به آیات قرآن باعث روشنی چشم و تمرکز فکر می شود وقرائت نمودن آیات از روی قرآن نزد فقیهان مذاهب اسلامی افضل،بلکه مستحب است.

در روایتی اسحاق بن عمار از امام صادق(ع)می پرسد: فدایت شوم،من قرآن را در دلم حفظ می کنم. آیا آن را از حفظ بخوانم بهتراست یا به قرآن نگاه کنم؟ امام صادق(ع)در جواب می فرماید: آن رابخوان و در کتاب(قرآن)بنگر که آن بهتر است. نگاه کردن در مصحف عبادت است.

در عین حال، نگاه کردن به خط قرآن در حال نماز و یا خواندن نماز در برابر قرآن باز مکروه است.

7- با وضو بودن

وضو گرفتن هنگام نوشتن قرآن یا خواندن آن و یا دست کشیدن به حاشیه های قرآن مستحب است. صاحب کشف الغطا می نویسد: در روایتی برای قاری با وضو در غیر نماز بیست و پنج حسنه و قاری بدون وضوده حسنه نوشته می شود.

8- بوسیدن قرآن

بوسیدن قرآن از مصادیق تعظیم واحترام به قرآن نزد عرف تلقی می شود و از شعائر مذهبی و عملی شایسته است. گرچه تنها برخی ازمذاهب همچون حنبلی و شافعی تصریح به استحباب کرده اند ولی این کار در عمل میان مسلمانان رواج دارد.

9- پاره کردن قرآن

کارهایی که باعث بی احترامی و سبک شمردن آشکار کلام خداوند شودو از روی عمد باشد، مانند پاره کردن و یا انداختن قرآن درمحلهای نجس وکثیف، کفر است. صاحب جواهر می نویسد: پاره کردن قرآن کفراست. شافعی و حنبلی نیز به آن تصریح کرده اند.

ولی دور ریختن آیه های قرآن پس از تغییردادن هیئت آنها مثل خطکشیدن و پاره پاره کردن به جوری که قرآن برآن صدق نکند، اشکال ندارد.

10- پناه بردن به خداوند

پناه بردن به خدا از شر شیطان هنگام قرائت قرآن، در کلام الهی مورد تاکید قرار گرفته است:

(فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم)

فقیهان نیز بر استحباب پناهندگی به خداوند قبل از قرائت قرآن، اتفاق نظر دارند.

نزد مشهور فقیهان صورت استعاذه(پناهندگی به خدا)جمله «اعوذبالله من الشیطان الرجیم » است، ولی صاحب جواهر عبارت: «اعوذبالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم » را به نقل از «فقه الرضا» آورده است و آن را ترجیح داده است و می نویسد: حمیری در «قرب الاسناد» آن را از امام زمان(ع)روایت کرده است.

11- ترتیل قرآن

ترتیل در تلاوت قرآن مستحب است و منظور از آن روان خواندن همراه با نظم و برجسته نمودن حروف در قرائت است و این که آهنگ آیه با محتوای آن سازگار باشد; یعنی اگر آیه در باره عذاب الهی است، با آهنگ ویژه عذاب و تهدید همراه باشد و اگر آیه درباره عظمت و بزرگی است، با آهنگ تعظیم قرائت شود. از امام صادق(ع)درباره(و رتل القرآن ترتیلا)در کلام خدا، سوال شد. امام در جواب فرمود: علی(ع) فرموده است: آیه های قرآن را واضح بیان کن و باسرعت قرائت مکن. آن چنان که در شعر می خوانی و همچون ریگهای جدااز هم و پراکنده مخوان بلکه جوری قرآن را بخوانید که در قلب های سخت شما تاثیر کند و مبادا به فکر رسیدن به انتهای سوره باشید.

12- تطهیر نمودن قرآن

به عقیده همه فقیهان از بین بردن نجاست روی ورق قرآن واجب است. بلکه برخی تطهیر نمودن جلد قرآن وغلاف آن را(بدون قید)نیزواجب دانسته اند. و در صورتی که تطهیر قرآن امکان نداشته باشد،باید آن را از بین برد.

13- حفظ کردن قرآن

از دیرباز تلاوت آیات قرآن از حفظ، میان عالمان و علاقه مندان با اشتیاق تمام رواج داشته و آن سنت حسنه ای است که باعث افزایش حافظه و از بین بردن فراموشی و نسیان می شود; گرچه ممکن است فقیهان کمتر به آن پرداخته باشند.

امیرمومنان علی(ع)فرمود: «اقروا القرآن و استظهروه فان الله تعالی لایعذب قلبا وعی القرآن »

قرآن بخوانید و آن را حفظ کنید، خداوند قلبی را که حافظ قرآن باشد، عذاب نمی کند.

14- چرخاندن صدا درگلو(تغنی)

برگرداندن صدا با کیفیت خاصی که طرب انگیز و مناسب با مجالس لهو است، حرام است و فرقی نیست که آن در سخنان حق مانند قرائت قرآن یا غیر آن مانند شعر یا نثر باشد; بلکه اگر آن را در چیزی که خداوند به آن اطاعت می شود به کار بگیرند، عقابش دو برابراست.

15- دست کشیدن بر قرآن

دست کشیدن یا رساندن جایی از بدن به قرآن درکتابهای فقهی دارای مواردی است:

1- دست کشیدن بی وضو، جنب، زن حائض یا دارای نفاس و مستحاضه بر روی خطوط قرآن حرام است. اما دست کشیدن این افراد برجلدقرآن و حواشی بین خطوط مکروه است.

2- دست کشیدن یا رساندن بدن، بر بدنی که روی آن قرآن نوشته شده باشد، برجنب و بی وضو حرام است. و اگر قرآن بر دست و صورت نوشته شده باشد، ابتدا باید آن را از بین ببرد و سپس وضو بگیردو یا وضوی ارتماسی بگیرد.

3 نمی توان با تیممی که به خاطر تنگی وقت نماز گرفته شده است، بر خط قرآن دست کشید ولی اگر به خاطر عذر دیگری مانندنبودن آب یا ضرر داشتن آن تیمم نموده است، می تواند بر خط قرآن دست بکشد.

4- دست کشیدن بی وضو، جنب و غیر آن روی اثر برجای مانده ازنوشته های قرآن، حرام است. بلکه دست کشیدن بر آیه های قرآن که بامواد ناپیدا مانند آب پیاز نوشته شده است(و می توان آن را باحرارت آشکار نمود.)نیز حرام است چرا که نوشته موجود است وحرارت تنها باعث آشکار شدن آن می شود.

5- دست کشیدن بر خط قرآن از پشت شیشه یا در آینه برای بی وضوو جنب و غیر آن اشکال ندارد.

6- خوردن نان که آیه برآن نوشته شده است، بر بی وضو و جنب(درصورتی که باعث رسیدن جایی از بدن جنب یا بی وضو برآن باشد.)حرام است و چنانچه لقمه جوری از هم جدا شده باشد که به آن قرآن نگویند، خوردن آن جایزاست.

16- دادن قرآن به کافر

بخشیدن قرآن کریم به کافر روا نیست.صاحب عروه می نویسد: ازدادن قرآن به کافر بنا به احتیاط واجب خودداری شود و اگر قرآن در دست اوست، در صورت امکان از او بستانند.

امام خمینی(ره)در حاشیه بر عروه حرمت دادن قرآن به دست کافررا محل اشکال می داند. ولی عاریه دادن آن را به کافر صحیح نمی داند.

17- ریا در قرائت

ریا از گناهان کبیره است. اگر عبادت به قصد ریا انجام شود،باطل است زیرا شرک به خداوند است. در میزان الحکمه روایتی است که پیامبر(ص)فرمود: کسی که از روی ریا و یا جلب توجه مردم قرآن بخواند، روز قیامت در حالی خداوند را دیدار می کند که صورتش استخوانی است و برآن هیچ گوشتی نیست و قرآن گریبان او رامی گیرد تا داخل آتش نماید و او به همراه کسانی که در آتش سقوطکرده اند، در آتش داخل می شود.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد جواد ممشلی ( دوشنبه 91/2/18 :: ساعت 9:13 عصر )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
حرف و عمل
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 11498
» درباره من

روز شمار فاطمیه

» آرشیو مطالب
فروردین 91
اردیبهشت 91
بهمن 92
شهریور 93
تیر 93
اسفند 93
دی 94
آبان 95
تیر 96
مرداد 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
روز شمار فاطمیه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» طراح قالب